كارگردان: استيون سامرز، با شركت برندان فريزر، ريچل وايس، عمر جليلي. فيلمبرداري شده در مراكش و مصر.
واژه های کلیدی
شرق شناسی، نژادپرستی، باستان شناسی، مصر، اسلام هراسی.
معرفی موضوع فیلم
این فیلم بر اساس اسطوره های باستانی مصر ساخته شده و شامل دو بخش کلی است. بخش اول در مصر در سيزده قرن پيش از ميلاد مسيح اتفاق می افتد و طی آن شاهد درگيري كاهن اعظم موسوم به ايمهوتپ با فرعون بر سر يك زن هستیم. فرعون به قتل ميرسد و زن خودكشي ميكند. محافظان فرعون براي مجازات، كاهن را زنده زنده موميايي و دفن ميكنند. بخش دوم در سال 1923 روی می دهد یعنی زمانی که باستان شناسان و کاشفان اشیای عتیقه در خاورمیانه تحت اشغال قدرت های غربی، فعالیت می کنند و البته با مخالفت مردم منطقه روبرو هستند.
فیلم سرشار از کلیشه های فیلم های هالیوودی است که در هر نوع برخورد بین غرب و تمدن های دیگر دیده ایم:
يك کاشف و ماجراجوي آمريكايي به نام ريك و یک زن باستان شناس به نام ایوی، همراه با نيروهاي تحت امر خود در مصر، صدها عرب مهاجم را تار و مار ميكنند. نیز وقتي غربيها سوار بر قايق به سوي شهر مردگان ميروند، مصريهاي سياهپوش بر آنها هجوم ميآورند ولي آنها با كلاه هاي كابوي به شكار این بدويان ميپردازند (يادآور سرخپوست كشي در فيلمهاي وسترن). سپس در جريان خريد شتر، يك آمريكايي ميگويد اگر خواهرتان را به اين فروشنده تحويل دهيد، راضي خواهد شد. هنگام شترسواري نيز غربيها از بوي آن و آب دهانش ابراز ناراحتي ميكنند. در استعارهاي از همين احساس، شاهد خروپف و خرناسهاي مرد مصری همراه آنها هستيم، كه بوي بدي هم ميدهد. گرچه پس از مرگ مرد مصري در شهر باستانی مردگان، آنها نفس راحتي ميكشند. كارگران مصري كه براي گروه كاشفان كار ميكنند، مردماني خجول و ترسو هستند كه به راحتي كشته ميشوند و هيچ تأسفي را به بار نميآورند.
اما برخورد اصلي بين غربيها و كاهن اعظم است كه پس از قرن ها از گور برخاسته است. كاهن خشمگين با خود، بلاهايي چون هجوم ملخ و سوسک های گوشت خوار را ميآورد. به امر او، جنازههاي متحرك مصريان در قاهره به ريك و يارانش حمله ميكنند. اما مصريان آويزان از خودروي ريك، بيعرضهتر از آن هستند كه بتوانند مانع حركت خودرو شوند. سرانجام با مساعی آمریکاییان، كاهن اعظم به تابوت خود برگردانده ميشود.
ریشه های سیاسی در فیلمی سرگرم کننده
فيلم 80 ميليون دلار خرج برداشت ولي در چند روز اول نمايش، بيش از نيمي از اين هزينه را برگرداند. با وجود استقبال مخاطبان عامی، كليشههاي فيلم مورد انتقاد صاحبنظران قرار گرفت. مثلاً آنتوني لين منتقد مجله نيويوركر نوشت: «رفتار با مردم عرب همواره از سوي هاليوود به بدترين نحو بوده است، ولي با افول جنگ سرد، اين كليشه حتي شديدتر هم شده است ... ممكن است بگويند نژادپرستي فيلم موميايي صرفاً براي نمايش جزئيات تاريخي است يا آن قدر اين هجويات سريع رد ميشوند كه شانسي براي اثر گذاشتن ندارند، ولي من اثر آنها را پس از پايان فيلم هم حس ميكنم.»
سخنگوي كمپاني يونيورسال مدعي شد كه اين فيلم نوعي سرگرمي واقعيتگريز است و به قصد نمايش واقعگرا از یک قوم ساخته نشده است. ولي اگر به همين سادگي، ميتوان كليشههاي ضد مسلمين را در فيلمها توجيه كرد، چرا كليشههاي ضد يهودي سالهاست كه از هاليوود محو شده است؟ آيا اعراب و يهوديان هر دو قومهايي سامي نيستند و ضد سامي گري را بايد ويژه يهوديان دانست؟
مايكل هافمن يك منتقد ديگر آمريكايي ميگويد در اين فيلم، عربها هم چون خوكهايي كثيف و حريصاند و تودههاي عرب، جنازههايي بي عقل و وحشتانگيز هستند كه نام كاهن اعظم را در شعارهای خود ميبرند همانطور كه ممكن بود به نام يك رهبر مذهبي ديگر شعار دهند ... هافمن اضافه ميكند كه دلايلي سياسي در پشت اين عرب ستيزي است، زيرا رئيس كمپاني يونيورسال يك يهودي به نام ران ماير است و كمپاني مادر آن موسوم به سيگرام توسط پسر رئيس كنگره جهاني يهود اداره ميشود. عجيب اين است كه چنين فيلمهايي با پشتيباني حكومتهائي مثل مصر و مراكش و در همين كشورها ساخته ميشود.
سیاهی لشگر برای تحقیر
فيلمهاي متعددي درباره تاريخ مصر در آن كشور، توسط هاليوود ساخته شده كه در اغلب آنها مصريان تحقير شدهاند. موميايي فقط يكي از آنهاست. يك مصري جوان كه خانوادهاش به آمريكا مهاجرت كردهاند، در خاطرات خود از كار در هاليوود ميگويد كه در يك آگهي شغلي هاليوود چنين خوانده بود: سياهي لشگر اهل خاورميانه در هر سن که باشد، براي بازي در يك محل باستاني در فيلم اكشن ماجرايي به نام «اهرام مرگ» مورد نياز است.
جوان مصري ميگويد در افکارم، خود را روي پرده بزرگ در نقش يك مصري مشتاق ميديدم كه زير آفتاب داغ صحرا در حال حفاري است، ولي به يادم آمد كه اعراب در سينما و تلويزيون آمريكا مرتباً به عنوان متعصب، تروريست، بي تمدن و حقير، كليشهسازي ميشوند.
ولي جوان مصري تصميم ميگيرد پيش داوري نكند و به آگهي پاسخ دهد. او به نزد تهيه كننده ميرود و پس از معرفي خود، ميگويد كه او در خانوادهاي پرورش يافته كه به افكار و رسوم مختلف احترام ميگذارند و اگر اين فيلم به اعراب بي احترامي كند، در آن شركت نخواهد كرد. تهيه كننده هم اطمينان ميدهد كه اين فيلم چنين مشکلی ندارد. پس قرار داد منعقد ميشود.
سر صحنه فيلم، انفجاري در يك حفره كه كارگران مصري حفر ميكنند، بازسازی ميشود. مصريان از آنجا به بيرون فرار ميكنند و باستانشناس غربي فرياد ميزند: لعنت! گفته بودم ديناميت در اينجا به كار نبريد. يك كارگر مصري با لهجه شكستهاي عذر خواهي ميكند. در اینجا تهيه كننده صحنه را متوقف ميكند و فرياد ميزند: شما عربها به حد كافي كثيف نشديد، برويد آن بالا و خود را كثيف كنيد. سپس دختر باستانشناس از راه ميرسد و ميگويد: شما عِيْرَبها چطوريد؟ (تلفظ جاهلانه كلمه عرب).
در اين لحظه مصري جوان با خشم، پوشش خود را در آورده و به كارگردان ميگويد من در اين تحقير آشكار علیه فرهنگ خود شركت نميكنم. يكي از افراد پشت صحنه براي همدردي به طور خصوصي به جوان مصري ميگويد: در طي مدتي كه من در اين شغل بودهام، اعراب هميشه نقش هواپيماربا و آدمكش را داشتهاند. جوان مصري پس از اين تجربه تلخ ميگويد:
«چرا بعضي از آدمها بعد از اينكه با يك عرب براي اولين بار برخورد ميكنند، ميپرسند تو شتر زياد سوار ميشي يا ميپرسند چند تا چاه نفت داري؟ چرا هاليوود فيلمهايي به مردم نشان نميدهد كه باستانشناسان مصري نقش مثبتي در آن داشته باشند؟ چرا زندگي رهبران بزرگ تاريخ مصر را به شكل فيلم در نميآورند؟ چرا نبوغ خلاقانه متفكرين مصر را نشان نميدهند؟ چرا هاليوود از نمايش عادلانه اعراب اين قدر ميگريزد؟»