آنچه باید در باره فراماسونری بدانیم
مرور سیر تاریخی چگونگی ورود فراماسونری به ایران، فعالیتهای آن و خسارات جبران ناپذیر بر ملت ایران و البته تشابههای ‘فراماسونری قدیم’ و ‘فراماسونری جدید’ میتواند عمق هشدار آیتالله مصباح را نشان دهد.
نظم نوین جهانی مورد نظر آمریکا و صهیونیستها چیست؟
تحولات یک قرن اخیر، جهان را به چه سمت و سویی سوق داده است؟
اهداف این نظم نوین و منافع آن برای ابرقدرتها چه خواهد بود؟
ایران در کجای نظم نوین جهانی قرار دارد؟
آیا نظم نوین جهانی "توهم توطئه" است؟
با توجه به اینکه اخیرا اصطلاح نظم نوین جهانی بر سر زبان بیشتر سیاستمداران بزرگ دنیا افتاده و بر آن به طور ضمنی تأکید کردهاند، آشنایی با مفهوم این اصطلاح برای همگان ضروری است. اگرچه برخی برای بیاهمیت جلوه دادن نظم نوین آن را تئوری توطئه میخوانند اما لازم است بدانید که این اصطلاح به دست سیاستمداران و اساتید فن ابداع شد و از آن برای اشاره به نیاز به یک نظام جهانی بر پایه ایدهآلهای سیاسی و اجتماعی غربی استفاده شده است. به همین دلیل نباید به راحتی از کنار آن گذشت. ایدئولوژی نظم نوین جهانی پیش از تئوری توطئه پا به عرصه گذاشت و چنین تئوریهای به دلیل عدم شفافیت در درون دولت و اعمال مشکوک افراد قدرتمند که از آن اصطلاح استفاده کردهاند توسعه یافته است.
اصطلاح نظم نوین جهانی و اصطلاحات مشابه آن همچون نظم بینالمللی یا دولت جهانی و امثال آن معنای پیچیدهای ندارد. نظم نوین رمز و رازی مخفی یا تئوری توطئهای تودرتو نیست. معنای آن خیلی ساده است: نظمی جدید در کل دنیا. ساختار سیاسی و مالی جدید، شیوهای جدید برای مدیریت و کنترل تمامی امور در مقیاس جهانی.
گرافیک ارتباط و عملکرد سازمانهای دولتی و غیر دولتی آمریکا در راستای نظم نوین جهانی
بنابراین هنگامی یکی از مقامات ارشد سیاسی جهان از یک نظم نوین جهانی و مفاهیم مشابه سخن به میان میآورد منظورش نوعی تغییر در ساختار قدرت در جهان است و با توجه به اینکه هر یک از ما شهروندان این جهان محسوب میشویم پس تحت تأثیر ساختار جهان خواهیم بود و زمانی که مقامات منتخب جهان یا افراد قدرتمند در خصوص نظم نوین جهانی بحث و گفتگو میکنند یا خواستار اجرای آن میشوند، عقل سلیم حکم میکند که این مساله پیامدهایی برای زندگی ما دارد و باید گوش به زنگ باشیم. باید اذعان داشت که حکومت جهانی یا نظم نوین جهانی همیشه در ذهن افراد قدرتمند و حاکمان دنیا بوده است و خواهد بود.
بخشهایی از فیلم ماتریکس که در آن ضرورت وجود نظم نوین جهانی و ناگزیر بودن جهان از پذیرش آن به مخاطب الغا میشود
لینک دانلود فیلم
با وجود اینکه از نظم نوین جهانی به عنوان «تئوری توطئه» یاد میشد اما این اصطلاح به تازگی بر زبان بسیاری از رهبران کنونی غرب به طور علنی جاری و رسانهای شده است و به جرئت میتوان گفت که این توطئه بزرگ قرن 21 دیگر بر کسی پوشیده نیست و تلاش رسانهها و اندیشمندان غربی برای واهی نشان دادن این مساله نتیجهای در پی نخواهد داشت.
علائم نظم نوین جهانی رمزگشایی شده بر روی دلار آمریکا
نظم نوین جهانی؛ سلطه بر تمام دنیا
«ویکیپدیا» با تئوری خواندن نظم نوین جهانی در توضیحات مربوط به این اصطلاح آورده است که در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order یا NWO) به پیدایش حکومتیتمامیتخواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق میگردد. در تئوریهای توطئه درونمایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان در نظر گرفته میشوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسهچینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرتطلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. طرحریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروههای تأثیرگذار کوچکی نسبت داده میشوند که از طریقسازمانهای صوری متعددی انجام میگیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروههای سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دستیابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شدهاند.
سخنان جان اف کندی در مورد نظم نوین جهانی که باعث ترور وی شد
لینک دانلود فیلم
ماهیت نظم نوین جهانی چیست؟
نظم نوین جهانی یک دکترین و برنامه است
اما واقعیت چیز دیگریست! نظم نوین جهانی اصطلاحی است که از آن برای توصیف متحد کردن ابرقدرتهای جهان برای برقراری، حفظ صلح و امنیت جهانی و به بیانی روشنتر نظارت و حکمرانی بر کل جهان استفاده میشود. اصطلاحاتی نظیر دولت جهانی، نظم جدید، جهانی سازی، دهکده جهانی، نظم بینالمللی و امثال آن همگی مترادف با نظم نوین جهانی هستند. شکی نیست که همه این اصطلاحات میتوانند به جای یکدیگر و با توجه به مقتضیات زمان و مکان و در شرایط متفاوت برای مخاطبان متفاوت به کار بروند. اشتباه نکنید! آنها در اساس یک معنی را القاء میکنند.
برنامه نظم نوین جهانی در دنیای امروز دیگر مخفی نیست. این برنامه در گزارشات شورای روابط خارجی، کمیسیون 3 جانبه، گروه بیلدربرگ، کلوپ رم، سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و اخیرا بر زبان بسیاری از رهبران غربی نظیر باراک اوباما، هیلاری کلینتون، بیل کلینتون، جورج بوش، دیوید کارون، گوردون براون، آنگلا مرکل، نیکولا سارکوزی و ... جاری و بر آن تاکید شده است.
ویژگیها و روشهای اجرای نظم نوین جهانی
لینک دانلود فیلم
مایر آمشل روچیلد را میتوان بنیانگذار نظم نوین جهانی نامید. وی در سال 1744 در فرانکفورت آلمان دیده به جهان گشود. راتچیلد همچنین بنیانگذار امپراتوری بانک راتچلیدهاست. وی در سال 1773 میلادی 12 تن از دوستان بانفوذ و قدرتمند خود را جمع و آنها را قانع کرد که اگر همگی آنها تمام سرمایه و توان خود را یکجا جمع کنند میتوانند بر جهان حکومت کنند و نظم نوین جهانی پا به عرصه ظهور میگذارد. پس از این بود که طبقه ممتاز ایلومناتی و فراماسونرها با یکدیگر متحد شدند و دستورالعمل نظم نوین جهانی را مرحله به مرحله به اجرا گذاشتند. در این میان سرمایهداران بزرگ دنیا، بانکداران، سیاستمداران و طبقه ممتاز جهان جزو برنامهریزان اصلی نظم نوین هستند.
«جورج بوش پدر» - چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا - نخستین سیاستمداری بود که در سخنرانی خود خطاب به کنگره در سال 1990 میلادی بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تأکید کرد. اگرچه تئوریهای اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جورج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایه داران غربی مطرح شده است اما به طور کلی میتوان سخنرانی «جورج بوش پدر» در سال 1990 را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگهای کنونی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیاده سازی نظم نوین جهانی دانست. اگرچه ایده نظم نوین جهانی قدمتی بیش از صد سال دارد اما جنگ خلیج فارس گامی تاریخی برای استقرار نهایی نظمی نوین جهانی بود. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر میبریم.
سخنان جورج بوش پدر در توضیح نظم نوین جهانی
لینک دانلود فیلم
دیوید راکفلر در سخنرانی خود که در سال 1994 در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجرهای که برای استقرار حقیقی صلحآمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند.
رویدادهایی نظیر حادثه 11 سپتامبر و یا حتی جنگ با ایران میتوانند تداعی کننده بحران بزرگ در اذهان باشد که دنیا را متقاعد به جنگ افروزی و پیشبرد طبقه ممتاز و غرب برای کنترل خاورمیانه کرد.
جایگاه ایران در نظم نوین جهانی
سخنرانی سالانه جورج بوش پدر در کنگره: چیزی که در خطر است مهمتر و بزرگتر از یک کشور کوچک است، آن یک ایده بزرگ است: نظم نوین جهانی. این سخنرانی منجر به شعلهور شدن آتش جنگ خلیج فارس و جنگهایی که تاکنون به طول کشیده است شد. به نظر میرسد هدف غایی نظم نوین غرب خاورمیانه است. چرا که اسلام و منابع عظیم نفتی در آنجا تمرکز یافته است. غرب برای بقا به نفت نیاز دارد و از طرفی اسلام ضد ظلم و ضد استعمار است و همین امر بیم رهبران نظم نوین جهانی را در پی دارد و آن را رقیب نیرومندی در عرصه جهان میبینند. به دلیل اینکه اسلام و ایدئولوژی اسلامی با نظم نوین جهانی و استکبار در تضاد کامل است، غرب در تلاش برای ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان برای پیشبرد اهداف خود و استقرار جهانی نظم سیاسی اقتصادی خود است. اکنون این ایران است که به کانون اصلی توجهات تبدیل شده است چرا که نظم نوین جهانی در مرحله پایانی خود است و تنها ایران است که در برابر آن مقاومت میکند.
افزایش روزافزون قدرت ایران در منطقه، بیداری اسلامی اعراب، افزایش نفوذ و روابط تهران با کشورهای مختلف جهان و بنبستهایی که انقلاب اسلامی برای غرب و صهیونیسم در خاورمیانه کنونی به همراه داشته، توطئه غرب برای تشکیل حکومت جهانی و جهانیسازی را به چالش کشیده است. برنامه هستهای، نقض حقوق بشر و دیگر بهانههای غرب برای حمله به ایران را فراموش کنید! آنها فقط میخواهند ایران را از سر راه خود بردارند تا بدون هیچ مزاحمتی بر دنیا حکمرانی کنند. تلاشها و تشدید فشارهای اخیر غرب مبنی بر تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا علیه تهران فقط در راستای تسلیم کردن ایران و پذیرفتن نظم نوین جهانی است. نظم نوین جهانی تنها یک چالش پیش روی خود دارد و آن ایران سرسختی است که طی 3 دهه اخیر به رغم جنگ تحمیلی، تحریمها، ترورها و فشارهای بینالمللی در برابر این نظم شیطانی ایستادگی کرده است. غرب ناامید شده که نتوانسته از پس بنبستی به نام ایران برآید به ناچار آخرین گزینه خود را به روی میز گذاشته است و آن چیزی نیست جز حمله به ایران.
نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که ایران هستهای مساوی است با قدرت جهانی شدن و به بیانی شفافتر کابوسی برای غرب. ایران سرشار از منابع طبیعی و فسیلی با هستهای شدن به یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل خواهد شد و بدین گونه معادلات غرب را از ریشه ویران خواهد کرد.
چرا خاورمیانه به میدان جنگ غرب تبدیل شده است؟
نظم نوین جهانی در پی کنترل و تصرف تمامی قدرت و منابع جهان است که نفت مهمترین نیاز غرب برای اداره جهان است. یکی از اهداف اصلی غرب کنترل و در اختیار گرفتن جریان انرژی در جهان است. مرکز ثقل منابع طبیعی و فسیلی جهان در خاورمیانه قرار دارد و به نوعی این منطقه را میتوان مروارید جهان نامگذاری کرد. تنگه هرمز گذرگاهی حیاتی برای برخی از بزرگترین کشورهای تولید کننده نفت در دنیا، شامل عربستان، عراق، کویت، عمان و ایران است. منطقه خلیج فارس بیش از 60 درصد منابع نفت و حدود 40 درصد منابع گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. بر اساس آمار «اداره اطلاعات انرژی» آمریکا، در سال 2011 روزانه حدود 17 میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور کرده است که معادل 35 درصد کل جابجاییهای نفت دنیا از طریق اقیانوسها است.
از آنجایی که ایران در منطقه راهبردی خاورمیانه قرار دارد و اختیار تنگه هرمز را نیز در دست دارد به راحتی میتواند برنامههای غرب را با مشکل مواجه کند. از طرفی غرب نمیتواند حضور ایران اسلامی را در باشگاه قدرتهای جهانی بپذیرد چرا که ماهیت اسلامی آن مغایر با روح نظم نوین جهانی است و با منافع غرب تضاد کامل دارد. پس تنها دو راه حل وجود دارد: 1- یا ایران در برابر حکومت جهانی سر تسلیم فرود آورد و یا 2- با توسل به تحریم و فشار و تهدید و جنگ ایران را مجبور به پذیرش نظم نوین جهانی کرد.
هیلاری کلینتون در سخنرانی سال 2009 خود خطاب به کارشناسان و سیاستمداران اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اینگونه به این نکته تاکید میکند: «ما به رهبران ایران گزینهای واضح و مشخص میدهیم، اینکه همانند عضوی متعهد و قابل اعتماد به جامعه بینالملل! بپیوندند یا اینکه به راهی که به انزوای بیشتر ایران منتهی خواهد شد ادامه دهند».
ایران و غرب نمیتوانند بر سر نظم نوین جهانی با یکدیگر کنار بیایند
نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، که در آن نه ایران و نه غرب، نمیتوانند پیامدهای ناخوشایند عبور از خطوط قرمز یکدیگر را تحمل کنند، تمایل طرفین به مذاکراتی خواهد بود که میتواند به همزیستیهای مسالمتآمیز بلندمدتتری تبدیل شود. صرف نظر از ایدئولوژیها، طرفین نمیتوانند پیشنهاد چشمگیری برای راضی نگه داشتن یکدیگر ارائه دهند. خواستههای ایران که تسلط بر منطقه و قدرت تصمیمگیری در خصوص چگونگی تخصیص و توزیع درآمدهای نفتی است، غرب را در جایگاهی قرار خواهد داد که مجبور به تابعیت از سیاستهای تهران میشود؛ و خواستههای غرب مبنی بر دست کشیدن ایران از گسترش نفوذ خود و اکتفا به مرزهای جغرافیایی، تهران را از یک فرصت استثنایی برای عملی کردن ادعای دیرین خود، محروم میکند.
سخنان اوباما در مورد نظم نوین جهانی در تبلیغات انتخاباتی خود
لینک دانلود فیلم
پس ما با وضعیتی مواجهیم که در آن هیچ یک از طرفین نمیخواهد دست به اقدامی بزند که دیگری را خشمگین کند و در عین حال نیز هیچ یک از طرفین نمیخواهد و نمیتواند که با دیگری کنار آید؛ و این درست همان نکتهای است که این رودررویی را تبدیل به یک موقعیت بسیار خطرناک کرده است. وقتی پای مسائل اساسی در میان باشد، طرفین در موقعیتی قرار دارند که در صورت اضطرار میتوانند عمیقاً به دیگری صدمه زنند، و از طرفی هیچ یک نیز در وضعیتی نیستند که بتوانند برای رسیدن به توافقات گستردهای با یکدیگر وارد مذاکره شوند. درست مانند یک بازی طولانی مدت شطرنج؛ یک بازی که هر دو طرف ممکن است به راحتی و بر اثر یک خطای محاسباتی یا بلوف طرف مقابل، فریب خورده و حرکت اشتباهی انجام دهند.
نظم نوین جهانی با الگوی ایرانی
اما نگرانی غرب به همینجا ختم نمیشود. ایران دامنه نفوذ و تاثیرگذاری خود در منطقه را به شکل پیچیدهای گسترش داده است. از چین و روسیه گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و کشورهای آمریکای لاتین. ایران توانسته با بکارگیری دیپلماسی ویژه خود همپیمانان و متحدان راهبردی خوبی در خاورمیانه و حیاط خلوت آمریکا پیدا و جبهه جدیدی را در مقابل غرب صفآرایی کند. این مساله معادلات غرب را با چالش مواجه کرده و موجب بینظمی در نظم نوین یا دولت جهانی شده است. به همین خاطر است که غرب در تلاش است ایران را به هر طریق ممکن از سر راه خود بردارد چرا که منافع آمریکا و متحدانش و نظام تک قطبی را به شدت تهدید میکند.
آیا غرب میتواند نظم جهانی خود را بر این تحمیل کند؟ آیا ایران میتواند در مقابل غرب مقاومت کند و از پذیرش آن سرباز زند؟ آیا غرب میتواند با ایران قدرتمند و هستهای کنار بیاید؟ آیا غرب میتواند بینظمیای را که ایران باعث آن شده تحمل کند؟ آیا ایران نظم نوین جهانی خود را خواهد ساخت؟ آیا ایران نظام بینالمللی تک قطبی را تبدیل به نظامی چند قطبی خواهد کرد؟ آیا ایران میتواند در نهایت دست غرب را از خاورمیانه کوتاه کند؟ اینها سوالاتی است که فقط گذشت زمان میتواند پاسخ آن را بدهد.
نظم نوین جهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری:
«این نظام نوینی که آمریکاییها میگویند این است، کاری کنند که همه دنیا آن طور که آنها میخواهند، فکر کنند و حقایق را وارونه بفهمند. نظم نوینی که آمریکا در پی استقرار آن است، متضمن تحقیر ملتها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در رأس آن آمریکا و پس از آن قدرتهای غربی است. بازگشت به جامعه جهانی – که آمریکا منادی آن است – به معنای پذیرش سلطه فرهنگ غرب است. نتیجه تمام درگیری شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملتهای ضعیف باشد؟ معنای نظم نوین جهانی این است!؟»
امید است کارشناسان و سایستمداران ایران با توجه به فرمایشات و بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص نظم نوین جهانی غرب با دقت و مکاشفه بیشتری به ابعاد مختلف و پنهان این بعد از سیاست بینالمللی و نظام سلطه بپردازند و ایران را از خطراتی که نظم نوین جهانی در پی دارد مصون نگه دارند.
شاید در میان صهیونیست پژوهان کمتر کسی در دنیا باشد که حادثه یازده سپتامبر را کار خود این شبکه شیطانی نداند، بلکه پر واضح است این اتفاق در نوع خود شگفت انگیز ، از سالها پیش برنامه ریزی شده بود تا به بهانه آن غرب نظم نوین جهانی خود را آغاز کند.
نقشه ای بسیار قدیمی که نخستین نشانه های آن را می بایست در کتاب "لیبر" آلیستر کراولی جستجو نمود.
دلایل خود ساخته بودن این حادثه دست ساز توسط صهیونیست ها آنقدر متعدد و متواتر است که سخن گفتن از آن مثنوی صد من کاغذ می طلبد.
هرچند صهیونیستها هنوز هم آن اتفاق را با دلایل کودکانه توجیه می کنند و حتی برخی دلقک مآبان در داخل نیز با تکاپویی مضحک سعی در زدودن اتهام از چهره یارانشان در خارج از کشور را داشته و دارند! لیکن آن حادثه برای کسانی که قلبی آگاه و روحیه ای حقیقت جو دارند اظهر من الشمس است.
نه در امریکا بلکه این بار در لندن و انگلیس.
تقریبا تمام نشانه هایی که قبل از حادثه یازده سپتامبر در امریکا دیده و احصا شده در این المپیک نیز قابل ردیابی است.
1- جابجایی ملکه انگلیس از کاخ باکینگهام ( اقامتگاه اصلی خانواده سلطنتی انگلیس) به بهانه رکود اقتصادی و نیاز به درآمد اجاره 30 هزارپوندی اتاقهای این قصر!!!
2- شعار المپیک که دو پهلو استفاده شده است و "ما قربانیان المپیک 2012 هستیم" نیز معنی می دهد: "We are all mascots of London 2012"
3- جابجای دفتر BBC از بوش هاوس به شفردس بوش
4- اشارات ریز و زیرکانه در فیلم ها، انیمیشن ها و بازی های مختلف به انفجاری بزرگ در لندن (علی الخصوص متروی این شهر) همچنان که در فیلم های قبل از حادثه سپتامبر نیز به وفور دیده بودیم. (مهمترین نشانه ها در فیلم 2012 وجود دارد ).
5- نشان و نماد این بازی ها "ZION" و نیز استفاده از دو عروسک شبیه به ) Anti cristدجال (
6- تدابیر شدید امنیتی و باور نکردنی و بی سابقه که جوی کاملا امنیتی به این مسابقات داده است.
7- حضور شرکت های بد نام در کشتار مردم ، مانند "dow chemicals" به عنوان اسپانسر بازی ها که در قتل عام 25000 نفراز شهروندان بوپال نقش داشت.
8- جنگ روانی ، آماده سازی ذهنی و پروپاگاندای تبلیغاتی علیه ایران توسط رسانه های صهیونیستی و وابسته به ملکه انگلیس همچون BBCمبنی بر خطر بزرگ ایران هسته ای و نیز شایع شدن اخباری مبنی بر تهدید تروریستی بازی های لندن و احتمال انفجار هسته ای و یا حمله بیولوژیک در بازی ها !!!.
9- نیاز جدی اسرائیل به یک بمب خبری برای برون رفت از گرداب بیداری اسلامی و ایجاد بهانه ای برای درگیر کردن اذهان عمومی و یا حتی درگیری کشورهای اسلامی با هم (مقاله گوردون داف، کارشناس ارشد مسایل نظامی)، قطعا اسرائیل به دنبال آن است که یا کشورهای عربی ، اسلامی را به جان هم بیاندازد(جبهه عربی مقابل سوریه و ایران وحزب الله) و یا کشورهای غربی را به سود خود وارد جنگ با کشورهای اسلامی کند (در گیری نظامی ناتو با سوریه یا ایران).
و دیگر دلایلی از این دست نشان می دهد احتمال وقوع حادثه ای شبیه به یازده سپتامبر در بازی های المپیک که 203 کشور(تعداد کشورهایی که از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شده اند 193 مورد می باشد) در آن حضور دارند محتمل است. چراکه شوک حاصل از این اتفاق ، به سبب شرکت ورزشکارانی از سرتا سر جهان به واقعه ای جهانی و داغی بزرگ بدل خواهد ساخت ،
غرب قطعا به دنبال راه فراری برای برون رفت از تمامی مشکلاتی است که به سبب بیداری اسلامی و گسترش فرهنگ مقاومت و همچنین بحران های بزرگ مالی با آن مواجه است. بی شک داشتن آمادگی و اندیشیدن تدابیری برای مواجهه با شیطنت صهیونیست ها شرط عقل است.
حتی اگر بپذیریم در المپیک اتفاقی رخ ندهد لیکن مدل تاریخی رفتاری صهیونیست ها نشان می دهد، هنگامی که توجه مردم به مقوله ای خاص معطوف بوده (مانند بازی های جام جهانی) شیطنت های آنها شکلی خاص به خود گرفته است.
آماده کردن اذهان عمومی جهانی برای ماجرا جویی های نظامی مانند حمله به سوریه و یا حتی ایران مستلزم یک اتفاق بزرگ است. لذا آینده پژوهی و حدس زدن عملکرد دشمن همچون بازی شطرنجی است که با توجه به نحوه و مدل گذشته دشمن بسیار مفید واقع خواهد شد.
آنچه خواندید فقط و فقط یک تحلیل سیاسی است قطعا تاریخ مبارزات تشیع شاهد موارد متعددی است که خدا وند متعال در آخرین لحظات تمام فتنه های دشمن را نقش بر آب کرده است.
مانند بازی های جام جهانی افریقای جنوبی که احتمال حمله به لبنان یا سوریه در آن می رفت ولی به خاطر حادثه غیر منتظره کشتی های آزادی و حمله به این کشتی ها توسط اسرائیل و افزایش نفرت عمومی از اسرائیل، صهیونیست ها ترجیح دادند با، بازی های جام جهانی فعلا جو حاصل از این حمله را تلطیف کنند و ماجراجویی های جدید را به آینده موکول نمایند.
ناگفته نماند وضوح نشانه های المپیک لندن حتی افرادی همچون دیوید آیک را نیز به سخن گفتن واداشت، به هر حال باید هوشیار بود.
وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ.
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت که صد البته نزدیک است.
حمله به الموت
1.جنگ های صلیبی و تسخیر بیت المقدس
2.حمله مسلمانان به ایران در صدر اسلام
3.حمله آینده شیعیان به اسرائیل به رهبری ایران
امروز نقش فوتبالیستهای چند میلیون دلاری، خوانندههای سرگشته و غالبا معتاد و نیز فاحشههای بینالمللی كمتر از انواع سایتهای ضداخلاقی شبكههای ماهوارهای و بازیهای رایانهای هدفمند در جریان «جنگ نرم فرهنگی» نیست. با این توصیف، به خوبی دیده میشود كه در سالهای اخیر توجه جدی جهان غرب و به ویژه هالیوود به بودیسم و به ویژه بودای تبتی جلب شده است. درادامه سعی خواهیم كرد تا مروری بر علت و انگیزههای اصلی این جریان داشته باشیم.
زمینههای توجه به تفكر بودایی در جریان فرهنگی غرب
جذابیتهای تفكر بودایی برای جهان غرب
برخی وجوه اشتراك بودیسم با یهودیت و مسیحیت صهیونیستی:
سینمای هالیوودی پیشگام ترویج بودیسم:
هرچند تدوینگران حرفه ای صدا و سیما با حذف و یا سانسور بخشهای عمده ای از این سریالها و تولیداتی از این دست كه تعدادشان بسیار بالاست، سعی میكنند آنجا كه مستقیم به تبلیغ آیینهای بودایی پرداخت، میشود حذف یا تعدیل شود، همچنان فضای حاكم بر این برنامهها در نهایت مبلغ مضامین و مفاهیم بودیسم باشدت و ضعف گوناگون است.
سخن آخر
جنگ نرم از مقولههای بسیار مهم و حساس در جهان امروز است. از قضا، جنگ نرم برعكس آنچه برخی تصور میكنند، تنها مربوط به رابطه جمهوری اسلامی ایران با جهان غرب نمیشود. این مقوله ریشه در تئوریهای حساب شده «تقابل فرهنگی» و «جهانی شدن»دارد و به نظر اینجانب جریانی است پویا و ریشه دار از سوی جهان غرب در مقابل كلیه كشورهای جهان كه به نوعی در بخشهای گوناگون با آن هماهنگ نیستند و به منظور هر چه یكدست تر كردن جهان و نزدیكتر شدن ملل گوناگون با تفكرات حاكم بر جریان غالب غربی كه در حال حاضر تحت نفوذ صهیونیسم جهانی هدایت و رهبری میشود. از این منظر، جنگ نرم نمیتواند مختص عرصه سیاسی (مطابق تصور غلط رایج در برخی محافل ) و با هدف براندازی یك نظام باشد. این جنگ اهداف خود را در عرصههای اجتماعی؛ اقتصادی و به ویژه فرهنگی و مذهبی تحت تاثیر قرار می دهد.
. . . سخن آخر آنكه جنگ امروز در دنیا «جنگ رسانه»هاست و اگر می خواهیم در این میدان پیروز باشیم باید ابزار رسانه را بشناسیم و نه تنها با تهاجمات فرهنگی مبتنی بر نظام صهیونیستی مقابله كنیم بلكه درجهت شناساندن فرهنگ غنی ایرانی اسلامی خود به اذهان تشنه جهان باشیم .
جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی است. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی و در علوم سیاسی از واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین برای تبیین این اصطلاح استفاده میشود.
گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت نیز استفاده می شود، ولی در نهایت هر دوبه یک مفهوم ختم می شوند. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است و "ژوزف نای" از اندیشمندان معاصر معتقد است، مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است، او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام می برد.
در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.
مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است
جنگ روانی، جنگ نرم
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.
فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان استفاده فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان "جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن" این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. بر این اساس "جنگ روانی را باید استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص معنا کرد". در پایان جنگ جهانی دوم این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازیهای سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.
در سال 1950 یعنی تنها یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم "ترومن"، رئیس جمهور وقت آمریکا به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگروانی در کره پروژهای با عنوان "نبرد حقیقت" را با بودجهای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا اداره و ریاست جنگ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگروانی گستردهای را با استفاده از تجربیات جنگجهانی دوم تشکیل داد. از آنزمان تاکنون، سازمانها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعهای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کردهاند.
براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین
در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.
استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.
انقلاب های مخملی یا "انقلاب های رنگی" و "گلی" از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیرهای در طی یک دوره شش هفتهای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیرهای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.
به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشورهای هدف را در چارچوب حوزههای زیر میتوان بررسی کرد:
- تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی
- کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن
- حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام آمریکا
- ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی
- همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا
- فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا
- مهار بیداری اسلامی
جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود.
شرکتکنندگان انقلابهای رنگین اغلب از مقاومت مسالمتآمیز با هدف اعتراض علیه دولتهای غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کردهاند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیدهاند. اعتراضهای صورت گرفته و نقش مهمی که سازمانهای غیردولتی به ویژه سازمانهای فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمتآمیز ایفا میکنند، این رویدادها را برجستهتر نشان میدهد.
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت
اهداف اجرایی از جنگ نرم
همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانى خاصى ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى تقسیم نمود
با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:
- تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.
- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.
- اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.
- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.
- کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى).
- ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.
- تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و ...
- تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.
با توجه به تمام مطالبى که گفته شد، ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.
تعداد صفحات : 19