loading...
جنگ نــــــــــرم


اباصالح

امین شمسی بازدید : 1394 شنبه 21 مرداد 1391 نظرات (0)

 

کارگردان: جرج تيلمن جونيور٬ بازیگران: رابرت دونیرو٬ و کوبا گودینگ جونیور.
واژه‌های کلیدی
نژاد پرستي٬ نظامیگری آمریکایی٬ معلولیت٬ فنون دريايي٬ آزمون اراده٬ اهمیت آموزش٬ فرد علیه سیستم٬ اربابان و بردگان٬ بردگی مدرن٬ مبارزه آشتی‌جویانه.

معرفی موضوع فیلم
این فيلم درباره تلاشهاي يك سياه پوست در نيروي دريايي آمريكا براي شكستن سد نژاد پرستي و ورود به رده غواصان است. در زمان جنگ جهاني دوم، كارل بريشير٬ پسركِ سياه پوست دهقان‌زاده٬ رؤياي پيوستن به نيروي دريايي را در سر مي‌پرورد، اما كودكي او به اجبار در مزرعه‌‌اي مي‌گذرد كه پدرش در آن كار مي‌كند. 


چند سال بعد، كارل به عنوان كارگر آشپزخانه كشتي٬ وارد نيروي دريايي آمريكا مي‌شود. اما اين براي او كه شناگر ماهري است، راضي كننده نيست. يك روز او با تخطي از مقررات نژادپرستانه، همراه ملوانان سفيد پوست وارد دريا شده و مهارت خود را در شنا به ثبوت مي‌رساند. در نتيجه، او را به سلول انفرادي مي‌اندازند. اما بعد از آن، افسران به فکر می‌افتند که براي استفاده از قابليت‌هايش، او را به گروه نجات دريايي وارد ‌كنند. 
كارل مجذوب عمليات غواصان اين گروه به ويژه ساندِي رئيس آنان مي‌شود. ساندِي كه فردي كج خُلق و مغرور است در جريان يك عمليات٬ به دليل تمرّد از دستور مافوق و دست زدن به اعمال مخاطره آميز، از سِمت خود منفصل شده، به عنوان مربي به آموزشگاه غواصي نيروي دريايي در نيوجرسي منتقل مي‌شود. كارل كه آرزو دارد غواص شود٬ تلاش بسياري مي‌كند تا وارد اين آموزشگاه شود٬ گرچه ورود به آن براي سياه پوستان غير ممكن به نظر مي‌رسد. اما كارل با اخذ توصيه نامه‌هاي متعدد و پس از بارها شكست، سرانجام موفق به ورود مي‌شود هر چند در آنجا با رفتار نژاد پرستانه دانشجويان روبرو مي‌گردد. 


كارل به علت نقص در تحصيلات خود، در امتحانات كتبي نمره پائيني مي‌گيرد. او براي رفع اين مشكل، در زمان مرخصي كه معمولاً سفيدها مشغول خوشگذراني هستند، به كتابخانه شهر مي‌رود و درس مي‌خواند. در آنجا يك زن سياه پوستِ كتابدار، شيفته پيگيري‌هاي كارل مي‌شود و به او تدريس مي‌كند. كارل در امتحانات كتبي قبول مي‌شود و به مرحله آموزش عملي غواصي وارد مي‌گردد. با وجود مهارتها و شجاعتهايي كه كارل در زير آب نشان مي‌دهد او همچنان با تبعيض‌هاي نژادي از جانب ديگران مواجه است. فرمانده نظامي آموزشگاه به ساندِي، مربي غواصي، دستور مي‌دهد كه كارل را به هر شكل ممكن در امتحان عملي مردود كند. 
در روز امتحان، ابزارهاي مورد نياز كارل را در آب رها مي‌كنند تا او نتواند از آنها استفاده كند اما كارل، ساعتها در زير آب و در سرما باقي مي‌ماند تا ابزارها را جمع‌آوري كند و در امتحان موفق شود. ساندِي شايستگي او را تأييد مي‌كند و در نتيجه به دستور فرمانده خود، مجازات مي‌شود و تنزّلِ درجه مي‌يابد. كارل با زن سياه پوستي كه به او درس داده بود ازدواج مي‌كند و به عنوان غواص در نيروي دريايي مشغول به كار مي‌شود. 
سالها بعد در جريان جستجو در زير آب براي يافتن يك بمب هيدروژنيِ آمريكا كه به علت سقوط هواپيما در آبهاي مديترانه افتاده، شوروي و آمريكا در يك رقابت شديد درگير مي‌شوند. كارل شجاعت زيادي نشان مي‌دهد و بمب را پيدا مي‌كند اما طي يك حادثه در عرشه كشتي جستجوگر، يك پاي كارل قطع مي‌شود. از او در بيمارستان تجليل مي‌كنند و مقدمات بازنشستگي او فراهم مي‌شود. ولي كارل حاضر به قبول بازنشستگي نيست و اصرار دارد كه با استفاده از پاي مصنوعي به كارش ادامه دهد. 
كارل مهلت مي‌يابد كه خود را براي يك امتحان ديگر آماده كند. او با كمك مربي سابقش ساندِي خود را آماده ساخته و در جلسه امتحان، لباس 130 كيلويي غواصي را بر تن مي‌كند. با وجود سخت‌گيريهاي افسران حاضر در جلسه، اين سياه پوست معلول، عزم و پايداري فراواني را از خود به نمايش مي‌گذارد و به عنوان اولين غواص سياه پوست و اولين غواص معلول در نيروي دريايي كشور خود به كار باز مي‌گردد.
درباره فیلمساز
این فيلم، ساخته كارگردان سياه پوست و جوان، جرج تيلمَن جونيور، بر محور تلاشهاي پيگيرانه يك فرد در مقابل نظام نژاد پرست براي رسيدن به هدفها و آرزوهاي خود، شكل گرفته است. كارگردان كه پيش از اين فيلم، دو اثر ديگر نيز درباره مسائل سياه‌پوستان و خانواده‌هاي آنها ساخته، برنده جوايزي هم شده است. 
تبعیض برای رنگ پوست و معلولیت
كارل بريشير قهرمان فيلم، با موانع بسياري مواجه است: او يك روستايي با تحصيلات ناقص است كه به دليل رنگ پوستش و بعداً به دليل معلوليت، اغلب با واكنشهاي خصم آميز يا تحقير كننده از سوي همان نظامي كه وي مي‌خواهد به آن خدمت كند، روبرو مي‌شود. كارل اهداف پيچيده‌اي ندارد: غواص شدن و نشان دادن توانائيهاي جسمي خود، همه آن چيزي است كه او مي‌خواهد ولي براي همين هدفهاي محدود، او نياز به تحمل و شكيبايي و ثابت قدمي دارد. در واقع، رسيدن او به اهدافش پس از بيست سال تلاش، يك پيروزي اخلاقي بر نظام تبعيض آميز آمريكايي است. 
ولي نبايد تصور كنيم كه فيلم، ضد آمريكايي است. انتقادهاي فيلم از نژادپرستي حاكم بر جامعه آمريكا، لحني ملايم و آشتي جويانه دارد. واكنشهاي كارل در برابر تحقيرهايي كه نسبت به او مي‌شود، هرگز خشم آلود نيست و او نرمش بسياري در مقابل اين تحقيرها نشان مي‌دهد. او خدمتگزار پرتحمّلي براي ارتش آمريكاست و هيچ توقعي ندارد جز آنكه در چارچوب همين ارتش و اهداف آن پيشرفت كند. 
مبارزه منفی و مثبت
فيلم مي‌گويد كه نژاد پرستي به نفع ارتش و جامعه آمريكا نيست و براي تأمين اهداف آمريكا، بايد به سياهان اجازه داد در كنار سفيدها خدمت كنند. امّا دوراني كه ماجراهاي فيلم در آن مي‌گذرد، يعني سالهاي پس از جنگ جهاني دوم تا 1968، دوران پر التهابي براي سياهان آمريكاست كه فيلم هيچ اشاره‌اي به حوادث و جريانات بزرگ آن نمي‌كند. در اين دوران، سياهان آمريكا براي دستيابي به حقوق اجتماعي حداقل، و شرايط زندگي شايسته، در اعتراضات و تظاهرات و مبارزات وسيعي درگير بودند كه دو جريان مهم در آن به چشم مي‌خورد: 
يكي جريانِ مقاومت منفي تحت رهبري مارتين لوتركينگ، كشيش سياه پوستي كه از مبارزات مهاتما گاندي براي آزادي هندوستان بر اساس مقاومت منفي و سرپيچي از مقررات تحميلي انگليسيها، درس گرفته بود و از سياهان آمريكا مي‌خواست كه قوانين نژاد پرستانه را با حفظ آرامش٬ زير پا بگذارند و آن را اجرا نكنند. 
جريان مهم ديگر، مبارزات سياهان مسلمان با الهام از تعاليم مالكوم ايكس بود كه به عدم اجراي اين مقررات قناعت نمي‌كرد و خواستار پيشرفت سياهان بر اساس عقايد و نيازهاي خود آنها و برقراري نظم و عدالت با تعاريف خود ايشان بود.
بردگی تغییر شکل می‌دهد
واكنش نژاد پرستان آمريكا در مقابل هر دو نوع اين مبارزات بسيار شديد بود. هم مالكوم ايكس با روحيه تهاجمي اش و هم مارتين لوتركينگ با شكيبايي‌هايش در دهه 1960 ترور شدند. در واقع، جامعه آمريكايي حاضر به تحمل هيچ يك از اين دو نوع مبارزه نبود. اما اصلاحاتي در روي كاغذ در برخي از قوانين و مقررات، به عمل آمد تا چنين وانمود شود كه سیاهان پس از سالها مبارزه، به حقوق خود دست يافته‌اند. 
اما همان طور كه لغو قوانين بردگي در صد سال پيش از آن نتوانسته بود زندگي سياهان را به سطحي قابل مقايسه با سفيد پوستان برساند و تنها شكل بردگي را تغيير داده بود، در اين دوران نيز، لغو قوانين نژاد پرستانه، سبب دستيابي سياهان به حقوق مساوي با سفيدها نشد و تنها نوع مشكلات آنها را تغيير داد: 
1- كارل بريشير با همه نرمشها و شكيبائي‌هايش به جايگاهي رسيد كه هر آمريكايي سفيد پوست مي‌توانست در زمان خيلي كمتر و با راحتي بيشتري به آن برسد. 
2- قهرمان سیاه این فیلم يك استثنا در ميان هزاران مورد ديگر است كه هرگز موفق به پیشرفت در مسیر او نشدند. 
3- امروزه با وجود قوانيني كه روي كاغذ به نفع برابري سياه و سفيد حكم مي‌كنند، در عمل، سياهان آمريكا از سطح زندگي بسيار پائين‌تري نسبت به سفيدها برخوردارند. 
4- درصد فقيران سياه پوست، زندانيان سياه‌پوست و محرومان ديگر سياه پوست، بسيار بالاتر از آن چيزي است كه به طور طبيعي در یک جامعه چندنژادی انتظار مي‌رود. به عنوان نمونه، در اكثر جرائم، اولين كساني كه مورد سوءظن قرار می گیرند، سياهان هستند و بنابراین درصد دستگیرشده های سیاه بسیار بیشتر از سهم آنها در جامعه آمریکاست. 
5- در ميان طبقات مرفه جامعه، درصد سفيدها بسيار بيشتر از سهم آنان در جمعيت آمريكاست و تمركز قدرت سياسي و اقتصادي با اختلاف زياد در دست سفيد پوستان است. در نظام جديد، بيشتر سياهان همانند نژادهاي ديگر موجود در آمريكا، بردگان نوع جديد محسوب مي‌شوند كه بايد بيشتر كار كنند و كمتر سهم ببرند. گرچه برده ناميدن آنها جرم تلقي مي‌شود و در هيچ قانوني تبعیض علیه آنها به رسمیت شناخته نشده، ولي واقعيات جامعه بسيار با مقررات روي كاغذ متفاوت است. 
بنابراين، فيلم حاضر، نگاهي احساسي و گاه تخديرآميز به واقعيتي تلخ دارد كه ما در فيلم‌هاي ديگري ابعاد سخت و غير قابل تحمل آن را ديده‌ايم. فيلمهايي مانند «مالكوم ايكس» ساخته كارگردان سياه پوست، اسپايك لي، و «كشتنِ مرغِ مقلد» ساخته رابرت موليگان، مسائل نژاد پرستي را بسيار عميق‌تر مطرح كرده و آن را شكافته‌اند. 
بردگی تثبیت می‌شود
در فيلم حاضر، ما شاهد هستيم كه ويژگي‌هاي جسماني برتر و شكيبايي خارق‌العاده كارل، سبب پيشرفت او مي‌شود. آيا اين تأييدي بر همان بردگي قديمي نيست كه سياهان را قوي و شكيبا براي كارهاي طاقت فرسا مي‌خواست؟ زماني كه فيلم، عضوگيري در ارتش آمريكا را نشان مي‌دهد، تبليغات حول اين است كه به سربازان، سه وعده غذا، لباس، آبگرم و يك چك 75 دلاري مي‌دهيم. آيا اين تأييدي بر همان بردگي قديمي نيست كه طي آن برده‌ها در مقابل كار و جان خود، امكانات اوليه زندگي را از اربابان دريافت مي‌كردند؟ 
ساندِي، مربي كارل تنها كسي است كه وجدانش در مقابل رنج و درد كارل آزرده مي‌شود و در مواقع بحراني، كمك اندكي به او مي‌كند. آيا اين مربّي بد خُلق و تلخ انديش كه مرتباً بر زيردستان خود نهيب مي‌زند و آنها را تحقير مي‌كند ولي در نهايت، به حال آنها دلسوزي مي‌كند، مشابه همان اربابان بداخلاق برده‌ها نيست كه دست آخر، دلشان به رحم مي‌آيد؟ اين فيلم، با دلخوشيهاي ناشيانه‌اش، نمونه كاملي از بردگي جديد را به نمايش گذاشته و بر آن مهر تأييد زده است.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کیفیت سایت ما را چگونه ارزیابی می کنید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 188
  • کل نظرات : 67
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 98
  • آی پی امروز : 198
  • آی پی دیروز : 50
  • بازدید امروز : 388
  • باردید دیروز : 60
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 448
  • بازدید ماه : 775
  • بازدید سال : 16,545
  • بازدید کلی : 1,106,283
  • کدهای اختصاصی

    كد نوحه

    كد مداحی

    لوگوی سایت

    لوگوی دوستان