بافومت موجودی است معماگونه و دارای سر بُز که در نمونههای فراوانی از تاریخ علوم سرّی از آن یاد شده است . از شوالیههای معبد در قرون وسطی و فراماسونهای قرن نوزدهم تا جریانات نوین علوم سرّی ، بافومت همیشه مورد بحث بوده است . اما براستی بافومت زاییده کدام تفکر است و مهمتر از آن ، مصداق واقعی این چهره نمادین چیست؟ این مقاله نگاهی دارد به ریشههای بافومت ، مفهوم مبهم آن و نفوذ آن در فرهنگ عمومی …
با تشکر از: ماسون یاب
حتما مطلب ” مستند فراماسونری دجال آخرالزمان نیست ” یادتان است. مستندی که گفته هایی درباره رد مقاله ” فراماسونری دجال آخرالزمان ” را در برداشت اما بعد از مدتی گفتگو دراین باره در تالار بیداری اندیشه بین استاد خادم الامام و حجت الاسلام محسن قنبریان درباره این مسائل ، همانطوری که استاد خادم الامام عرض کرده بودند که مقاله ای جامع درباره نقد این مستند آماده خواهند کرد همانطور شد و به قولشان وفا کردند
فیلم “جدایی نادر از سیمین” مورد اقبال و انتخاب و گزینش بسیاری از انجمن ها و مراکز و نهادهای سینمایی و نقد فیلم قرار گرفت اما اما آیا این استقبال مثلا انجمن منتقدان لندن یا لس آنجلس و یا نشریه گاردین و بالاخره گلدن گلوب و بافتا می تواند معیاری برای شایستگی ها و قوت فیلم فوق الذکر باشد؟ آیا نامزدی این فیلم در بخش فیلم های غیر انگلیسی زبان اسکار ۲۰۱۲ (که با توجه به شواهد موجود قریب به یقین است) نشانی از اوج موفقیت آن خواهد داشت؟ یا به قول معاونت محترم سینمایی اگر آمریکا و غرب بخواهند دشمنیهایشان را ادامه داده یا تشدید کنند، “جدایی نادر از سیمین” را انتخاب نمیکنند! یعنی اگر فیلم مذکور را انتخاب نمایند ، دشمنی هایشان را با انقلاب و نظام اسلامی پایان داده اند؟!
(با این استدلال مشعشع ، آنها ۱۲ سال پیش با نامزد کردن فیلم “بچه های آسمان” در مراسم اسکار به دشمنی هایشان با انقلاب اسلامی خاتمه بخشیده بوده اند و پس از آن هرچه کرده اند از سر خیرخواهی و دوستی بوده است!)
نگاهی اجمالی به گذشته برگزیدگان و نامزدهای کانون ها و انجمن ها و نشریات یاد شده که به نوعی حلقات پیرامون مراسم اسکار به شمار می آیند ، پاسخی منفی برای سوالات بالا ، حاصل خواهد نمود. چراکه همه ساله تقریبا از اواخر ماه دسامبر ، این گروه از جمعیت ها و مجامع سینمایی و مطبوعات مربوطه در غرب شروع به انتشار لیست برگزیدگان سال خود می کنند که قریب به اتفاق منتخبین آنها ، براساس قواعد و قوانین آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا ارائه می شوند. یعنی رشته های مورد انتخابی آنها ، همان رشته های اصلی اسکار بوده که بخش اعظم کاندیداها و برندگان را فیلم های آمریکایی و افراد آن تشکیل می دهند. فیلم هایی که بایستی در زمان و به مدت معینی در سینماهای لس آنجلس (طبق ضوابط آکادمی اسکار) به اکران عمومی درآمده باشند.
شاید در میان صهیونیست پژوهان کمتر کسی در دنیا باشد که حادثه یازده سپتامبر را کار خود این شبکه شیطانی نداند، بلکه پر واضح است این اتفاق در نوع خود شگفت انگیز ، از سالها پیش برنامه ریزی شده بود تا به بهانه آن غرب نظم نوین جهانی خود را آغاز کند.
نقشه ای بسیار قدیمی که نخستین نشانه های آن را می بایست در کتاب "لیبر" آلیستر کراولی جستجو نمود.
دلایل خود ساخته بودن این حادثه دست ساز توسط صهیونیست ها آنقدر متعدد و متواتر است که سخن گفتن از آن مثنوی صد من کاغذ می طلبد.
هرچند صهیونیستها هنوز هم آن اتفاق را با دلایل کودکانه توجیه می کنند و حتی برخی دلقک مآبان در داخل نیز با تکاپویی مضحک سعی در زدودن اتهام از چهره یارانشان در خارج از کشور را داشته و دارند! لیکن آن حادثه برای کسانی که قلبی آگاه و روحیه ای حقیقت جو دارند اظهر من الشمس است.
نه در امریکا بلکه این بار در لندن و انگلیس.
تقریبا تمام نشانه هایی که قبل از حادثه یازده سپتامبر در امریکا دیده و احصا شده در این المپیک نیز قابل ردیابی است.
1- جابجایی ملکه انگلیس از کاخ باکینگهام ( اقامتگاه اصلی خانواده سلطنتی انگلیس) به بهانه رکود اقتصادی و نیاز به درآمد اجاره 30 هزارپوندی اتاقهای این قصر!!!
2- شعار المپیک که دو پهلو استفاده شده است و "ما قربانیان المپیک 2012 هستیم" نیز معنی می دهد: "We are all mascots of London 2012"
3- جابجای دفتر BBC از بوش هاوس به شفردس بوش
4- اشارات ریز و زیرکانه در فیلم ها، انیمیشن ها و بازی های مختلف به انفجاری بزرگ در لندن (علی الخصوص متروی این شهر) همچنان که در فیلم های قبل از حادثه سپتامبر نیز به وفور دیده بودیم. (مهمترین نشانه ها در فیلم 2012 وجود دارد ).
5- نشان و نماد این بازی ها "ZION" و نیز استفاده از دو عروسک شبیه به ) Anti cristدجال (
6- تدابیر شدید امنیتی و باور نکردنی و بی سابقه که جوی کاملا امنیتی به این مسابقات داده است.
7- حضور شرکت های بد نام در کشتار مردم ، مانند "dow chemicals" به عنوان اسپانسر بازی ها که در قتل عام 25000 نفراز شهروندان بوپال نقش داشت.
8- جنگ روانی ، آماده سازی ذهنی و پروپاگاندای تبلیغاتی علیه ایران توسط رسانه های صهیونیستی و وابسته به ملکه انگلیس همچون BBCمبنی بر خطر بزرگ ایران هسته ای و نیز شایع شدن اخباری مبنی بر تهدید تروریستی بازی های لندن و احتمال انفجار هسته ای و یا حمله بیولوژیک در بازی ها !!!.
9- نیاز جدی اسرائیل به یک بمب خبری برای برون رفت از گرداب بیداری اسلامی و ایجاد بهانه ای برای درگیر کردن اذهان عمومی و یا حتی درگیری کشورهای اسلامی با هم (مقاله گوردون داف، کارشناس ارشد مسایل نظامی)، قطعا اسرائیل به دنبال آن است که یا کشورهای عربی ، اسلامی را به جان هم بیاندازد(جبهه عربی مقابل سوریه و ایران وحزب الله) و یا کشورهای غربی را به سود خود وارد جنگ با کشورهای اسلامی کند (در گیری نظامی ناتو با سوریه یا ایران).
و دیگر دلایلی از این دست نشان می دهد احتمال وقوع حادثه ای شبیه به یازده سپتامبر در بازی های المپیک که 203 کشور(تعداد کشورهایی که از سوی سازمان ملل به رسمیت شناخته شده اند 193 مورد می باشد) در آن حضور دارند محتمل است. چراکه شوک حاصل از این اتفاق ، به سبب شرکت ورزشکارانی از سرتا سر جهان به واقعه ای جهانی و داغی بزرگ بدل خواهد ساخت ،
غرب قطعا به دنبال راه فراری برای برون رفت از تمامی مشکلاتی است که به سبب بیداری اسلامی و گسترش فرهنگ مقاومت و همچنین بحران های بزرگ مالی با آن مواجه است. بی شک داشتن آمادگی و اندیشیدن تدابیری برای مواجهه با شیطنت صهیونیست ها شرط عقل است.
حتی اگر بپذیریم در المپیک اتفاقی رخ ندهد لیکن مدل تاریخی رفتاری صهیونیست ها نشان می دهد، هنگامی که توجه مردم به مقوله ای خاص معطوف بوده (مانند بازی های جام جهانی) شیطنت های آنها شکلی خاص به خود گرفته است.
آماده کردن اذهان عمومی جهانی برای ماجرا جویی های نظامی مانند حمله به سوریه و یا حتی ایران مستلزم یک اتفاق بزرگ است. لذا آینده پژوهی و حدس زدن عملکرد دشمن همچون بازی شطرنجی است که با توجه به نحوه و مدل گذشته دشمن بسیار مفید واقع خواهد شد.
آنچه خواندید فقط و فقط یک تحلیل سیاسی است قطعا تاریخ مبارزات تشیع شاهد موارد متعددی است که خدا وند متعال در آخرین لحظات تمام فتنه های دشمن را نقش بر آب کرده است.
مانند بازی های جام جهانی افریقای جنوبی که احتمال حمله به لبنان یا سوریه در آن می رفت ولی به خاطر حادثه غیر منتظره کشتی های آزادی و حمله به این کشتی ها توسط اسرائیل و افزایش نفرت عمومی از اسرائیل، صهیونیست ها ترجیح دادند با، بازی های جام جهانی فعلا جو حاصل از این حمله را تلطیف کنند و ماجراجویی های جدید را به آینده موکول نمایند.
ناگفته نماند وضوح نشانه های المپیک لندن حتی افرادی همچون دیوید آیک را نیز به سخن گفتن واداشت، به هر حال باید هوشیار بود.
وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ.
به امید ظهور مولی و سرورمان حضرت حجت که صد البته نزدیک است.
جنگ نرم

جنگ نرم مترادف اصطلاحات بسیاری در علوم سیاسی و نظامی است. در علوم نظامی از واژه هایی مانند جنگ روانی یا عملیات روانی و در علوم سیاسی از واژه هایی چون براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین و اخیرا به واژه انقلاب رنگین برای تبیین این اصطلاح استفاده میشود.
گاهی به جای جنگ از واژه های تهدید یا قدرت نیز استفاده می شود، ولی در نهایت هر دوبه یک مفهوم ختم می شوند. نظریه جنگ نرم طی دهه های اخیر وارد ادبیات سیاسی شده است و "ژوزف نای" از اندیشمندان معاصر معتقد است، مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است، او برخلاف بعضی از صاحب نظران، اقتصاد و دیپلماسی را در زیرمجموعه قدرت سخت قرار داده و تنها از رسانه بعنوان قدرت نرم نام می برد.
در تمامی اصطلاحات بالا هدف مشترک تحمیل اراده گروهی بر گروه دیگر بدون استفاده از راه های نظامی است. اما از آنجا که در مورد گستردگی و حوزه فعالیت هر کدام اتفاق نظر وجود ندارد؛ اشاره کوتاهی به هر کدام از واژه های مذکور و سابقه تاریخی آنها خواهیم داشت.
مبنای قدرت سخت یا جنگ سخت بر "اجبار" و مبنای قدرت نرم بر "اقناع" است
جنگ روانی، جنگ نرم
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت.
فولر، مورخ و تحلیلگر نظامی بریتانیایی اولین کسی بود که اصطلاح جنگ روانی را در سال 1920 به کار برد. در آن زمان استفاده فولر از واژه جنگ روانی در محافل نظامی و علمی بریتانیا و آمریکا توجه چندانی را به خود جلب نکرد. در ژانویه 1940 با انتشار مقاله ای با عنوان "جنگ روانی و چگونگی به راه اندازی آن" این اصطلاح برای اولین بار وارد ادبیات آمریکا شد. بر این اساس "جنگ روانی را باید استفاده از هر نوع وسیله ای به منظور تاثیر گذاری بر روحیه و رفتار یک گروه با هدف نظامی مشخص معنا کرد". در پایان جنگ جهانی دوم این اصطلاح به "فرهنگ لغت وبستر" وارد شد و بخشی از عبارت پردازیهای سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.
در سال 1950 یعنی تنها یکسال پس از پایان جنگ جهانی دوم "ترومن"، رئیس جمهور وقت آمریکا به منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگروانی در کره پروژهای با عنوان "نبرد حقیقت" را با بودجهای معادل 121میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا اداره و ریاست جنگ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگروانی گستردهای را با استفاده از تجربیات جنگجهانی دوم تشکیل داد. از آنزمان تاکنون، سازمانها و واحدهای روانی ـ تبلیغاتی آمریکا با توسعهای روزافزون همواره به عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کردهاند.
براندازی نرم، تهدید نرم، انقلاب مخملین، انقلاب رنگین
در سال های پایانی جنگ سرد، اولین پروژه براندازی نرم در لهستان و با رهبری "لخ والسا" در جنبش کارگری این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشی شوروی و یوگسلاوی و چند کشور دیگر اروپای شرقی براندازی نرم به مسئله جدیدی در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.

استعمارگران از براندازی حکومت ها در یوگسلاوی، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب های رنگی، به جای واژه خشن جنگ نرم یاد می نمایند.
انقلاب های مخملی یا "انقلاب های رنگی" و "گلی" از شیوه های براندازی نرم است که نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت به همراه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی را شامل میشود. انقلاب های رنگی و مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای مرکزی، شرقی و آسیای مرکزی اتفاق افتاد. این واژه برای نخستین بار از سوی "والسلاوهادل" رئیس جمهور پیشین چک که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود، وارد ادبیات سیاسی شد. مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقدامات مرتبط و زنجیرهای در طی یک دوره شش هفتهای از 17 نوامبر تا 29 دسامبر 1989 در این کشور موفق به نوعی دگرگونی و جابجایی قدرت شدند. این پدیده سپس به شکل زنجیرهای در صربستان طی دو مرحله 1997 - 2000 ، گرجستان 2003 ، اوکراین 2004 و قرقیزستان 2005 ادامه یافت.
به طور کلی اهداف آمریکا از سازماندهی انقلاب های رنگین در کشورهای هدف را در چارچوب حوزههای زیر میتوان بررسی کرد:
- تسلط بر مناطق ژئوپلتیکی و ژئواستراستژیکی
- کنترل شریان انتقال انرژی و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن
- حذف و یا مهار نظام های مخالف در برابر نظام آمریکا
- ممانعت از ایجاد اتحادیه های نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی
- همسو کردن کشورهای هدف با سیاست های آمریکا
- فرصت سازی اقتصادی برای آمریکا
- مهار بیداری اسلامی
جورج سوروس ، رئیس بنیاد سوروس سرمایه دار بزرگ آمریکایی یا به عبارتی میلیاردر یهودی آمریکایی یکی از معماران اصلی انقلاب مخملین گرجستان در گفتگویی با روزنامه لس آنجلس تایمز اظهار داشت که : تمایل دارد سناریوی گرجستان در کشورهای آسیای مرکزی یعنی تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان و ترکمنستان تکرار شود.
شرکتکنندگان انقلابهای رنگین اغلب از مقاومت مسالمتآمیز با هدف اعتراض علیه دولتهای غیرهمسو با آمریکا و حمایت از دمکراسی، لیبرالیسم و استقلال ملی استفاده کردهاند و معمولاً یک رنگ یا گل خاصی را به عنوان سمبل و نشانه خود برگزیدهاند. اعتراضهای صورت گرفته و نقش مهمی که سازمانهای غیردولتی به ویژه سازمانهای فعال دانشجویی در سازماندهی مقاومت مسالمتآمیز ایفا میکنند، این رویدادها را برجستهتر نشان میدهد.
جنگ روانی پیشینه ای بسیار طولانی دارد؛ چرا که انسانها برای تحت تأثیر قرار دادن طرف مقابل به شیوهها و ترفندهایی متوسل میشدند، اما اصطلاح جنگ روانی در جنگ جهانی دوم در آمریکا و اروپا رواج یافت
اهداف اجرایی از جنگ نرم
همان طور که اشاره شد، جنگ روانى جدید عملى سازمان یافته و برنامه ریزى شده پدیده اى همیشگى و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانى خاصى ندارد. با توجه به این مسأله مى توان اهداف جنگ روانى را در یک تقسیم بندى به اهداف سیاسى و اهداف نظامى و در تقسیم بندى دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیکى و مقاصد تاکتیکى تقسیم نمود
با توجه به این که ماهیت اصلى عملیات روانى به اعتراف خود آمریکایى ها عبارت است از تلاش براى تأثیرگذارى بر افکار، احساسات و تمایلات گروه هاى دوست، دشمن یا بى طرف مى توان تا حدودى به برخى از مهمترین اهداف جنگ روانى پى برد:
- تأثیرگذارى شدید بر افکار عمومى جامعه مورد هدف از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانى هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه همواره از این روش براى پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایى هم در این زمینه داشته است.
- ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجى سرکوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن براى ایجاد جو بى اعتمادى و ناامنى روانى.

- اختلاف افکنى در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام هاى نظامى و سیاسى کشور مورد نظر در راستاى تجزیه سیاسى کشور.
- اشاعه بذر یأس و نومیدى درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بى تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود و تحولات احتمالى آتى.
- کاهش روحیه و کارآیى رزمى ( در زمان جنگ نظامى).
- ایجاد اختلال در سامانه هاى کنترلى و ارتباطى کشور هدف.
- تبلیغات سیاه (با هدف براندازى و آشوب) به وسیله شایعه پراکنى، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازى از راه پخش شب نامه ها و ...
- تقویت نارضایتى هاى ملت به دلیل مسائل مذهبى، قومى، سیاسى و اجتماعى نسبت به دولت خود به طورى که در مواقع حساس این نارضایتى ها زمینه تجزیه کشور را فراهم کند.
- تلاش براى بحرانى و حاد نشان دادن اوضاع کشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل هاى نادرست و اغراق آمیز که مقام معظم رهبرى نیز در دیدار اخیر اعضاى مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستاى خط تهاجمى دشمن توصیف کردند.
با توجه به تمام مطالبى که گفته شد، ضرورت مقابله جدى با جنگ روانى دشمن به شیوه هاى سخت افزارى و نرم افزارى بر کسى پوشیده نمى ماند. اما در این میان وحدت استراتژیک تمام نهادهاى کشور براى پاسداشت تمامیت ارضى نیز مقدمه اى لازم براى خنثى کردن جنگ روانى دشمنان است.
تعداد صفحات : 7
